یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
سلام همیشه ی من به پرنیا ، دختر عزیزم.... این روزا اتفاقات دست به دست هم دادن تا گذشت لحظات واسمون سخت تر بشه البته خداوند رو در تمامی لحظات شاکرم و خیرو مصلحت هر چیزی به دست اوست.... یه مدت خوشحال بودیم که دیر یا زود انتقالیمون درست میشه و از شهر غربت بار سفر میبندیم و دیگه دوری چندین ساله تمام میشه ولی متاسفانه یه سری از اتفاقات مانع روند انتقالیمون شده و رفتیم تا فاز دپرسی.. تو این مدت هم تمام تلاشمون رو کردیم و همچنان ادامه دار .....گیرمون یه جیز کوچیک بود ولی ظاهرا خیلی بزرگ ،بهانه ایی نیست غیر از اینکه من خانمم و نیرویی که قصد جابجایی دارم آقاست و بیرجند هم کمبود نیروی آقا.....خلاصه که تو این مدت پرنیا جون...
نویسنده :
مامان مریم
21:35